شهرام قائدی:کارگردان ها در دادن نقش خسیس هستند/ کاش اینترنت نبود
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۲۳۴۴۲
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: کارگردان ها نقشی که دوست داری را نمی دهند و خیلی خسیس هستند. باید ویترینت درست باشد تا نقشی که دوست داری را بدهند.
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، شهرام قائدی بازیگر که مهمان برنامه«باغ رمضان» بود، گفت: کارتون خانه مادربزرگه را خیلی دوست داشتم. به ویژه استاد مسعود کرامتی و خانم معمتدآریا که صدای مرغ و جوجه ها را می گفتند و بعدها با آنها کارکردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او افزود: من ته تغاری خانواده هستم و هیچ وقت مادر بزرگ ها و پدربزرگ هایم را ندیدم. فاصله سنی اجازه نداد و همیشه این حسرت را دارم. دیدن و داشتن پدربزرگ و مادر بزرگ خیلی لذت بخش است. پدرم دو بار ازدواج کردند. یک خواهر تنی و دو خواهر ناتنی و دو برادرناتنی دارم. چون ته تغاری بودم همه خواهربرادرهایم ازدواج کرده بودند و سر زندگی خودشان بودند و امپراطوری در اختیار من بود.
وی ادامه داد: من از ابتدا دو اسمه بودم. پدرم خیلی دوست داشت اسمم ابراهیم باشد و مادر و خواهرهایم دوست داشتند اسمم شهرام باشد. از همان دوران ابتدایی دچار مشکل بودم و هنوز هم نمی دانم کدام اسمم حقیقی است. برخی از دوستان قدیمی ام ابراهیم صدایم می کنند.
قائدی با بیان اینکه در تیتراژهای کارهای اولم هم اسمم ابراهیم می خورد و هیچ اصراری نداشتم عوضش کنم، افزود: اما بعدها به این دلیل که گفتند شهرام راحت تر در دهان می چرخد و از این افه ها و بعد شد شهرام. من و پدرم فاصله سنی زیادی داشتیم و من بسیار شیطان بودم. در خانه چشم گفتن سختم بود. پدرم هم یک آدم قدیمی و منضبط بود. تقریبا هیچ کدام از کارهایی که می گفت را گوش نمی دادم. به این منجر می شد که دادی بشنوم و کتکی هم بخورم.
وی ادامه داد: قصه های فراوانی دارم و تا یخم باز شود و برایتان تعریف کنم طول می کشد. پدرم سال 76 فوت کرد و بسیار مرد نازنینی بود. خیلی سخت است که پدرت مردی باشد با قلبی از طلا که مهربانی اش را نشان تو ندهد. معتقدم پدرها مهربانی را به فرزندانشان باید نشان بدهند. من خودم به دخترم نشان می دهم البته ممکن است جاهایی سوءاستفاده کند. من حرکات و رفتارهای پدرش را که می دیدم لذت می بردم. حرکت به سمت تهران و بازیگر شدن سخت بود. او یک ریسک کرد و من را از دست رفته دید و گفت برو یا می شود و می مانی یا نمی شود وبرمی گردی. او لطف های زیادی به من کرده است و همیشه از او ممنونم ولی نشان نمی داد. همیشه منضبط و خشن بود. از کارهایی که می کرد و برنامه هایی که برایمان می چید می فهمیدیم که چقدر داشتن چنین پدری لذت بخش است.
این بازیگر بیان کرد: چند وقت است تصمیم گرفته ایم با دخترم که دیگر حیوانات را نخوریم. او نمی داند من چرا این کار را کردم. الان لو می رود. من عاشق کباب و گوشت مرغ هستم. کباب زدن همه زندگی ام است. بخشی از این تصمیم به این دلیل است که من تمام نوجوانی ام را پرنده شکار می کردم. خوب یا بد در خانواده بزرگی زندگی می کردم. در دشت و باغی که دست همه تفنگ بود و همه برای حیوانات دام می گذاشتند. پدرم برای من هی تفنگ بادی عوض می کرد. چینی و ژاپنی می خرید. مثلا می گفت حالا دیگر مرد شدی بیا این دولول را بگیر و اولین باری که شلیک کردم دو متر پرت شدم عقب توی جوب.
وی اظهارداشت: چند وقت است به دخترم می گویم من چطور دلم می آمد این کارها را بکنم. آزاد بود و مجوز داشتند. پدرم کاره ای نبود اما چند تفنگ مجوز دار داشت. اصلا خوشش نمی آمد کوچک تری در جمع بزرگ ترها شوخی کند. این اولین بار است می گویم ولی سه بار با هفت تیر واقعی به سمت من شلیک کرد. تیرهوایی انداخت. من خیس عرق شدم از ترس. من این فضا را با فضای خانواده خودم مقایسه می کنم. چطور آن رهنمودهایی که پدرم به من داده است را اجرا کنم. الان فرق کرده است. پدر بودن و مدیریت خانواده زمین تا آسمان فرق دارد.
شهرام قائدی گفت: من اصولا در بازیگری و کار خیر کردن و تصمیمات زندگی ام اصولا به نتیجه اش فکر نمی کنم. دلم می خواهد حالم خوب باشد. سارینا یک دیالوگی به من گفت که رویم تاثیر گذاشت. گاهی آدم با همه ادعایش و با همه کتاب هایی که خوانده است و راهی که رفته است یک دیالگو می شنود که خیلی روی او تاثیر می گذارد. اصلا این قضیه را رد نمی کنم یا کسی را تشویق به این کار نمی کنم. به من گفت بابا می دانی این حیوانی که خوردیم یک چهره دارد. چشم دارد. نگاهت می کند عاشقت می شود. می ترسد یا اضطراب دارد و تمام حس های جهان را دارد. ما این تصمیم را گرفتیم و حالمان خوب است و اذیت هم نشدیم. جایگزینش هم هست.شاید بخشی از عذاب وجدان دوران کودکی ام که اینهمه تله گذاشتم و حیوانات را شکار کردم کم شود.
او تاکید کرد: به خداوندی خدا اگر رژیم می گیرم برای این است که بازیگر هستم. وگرنه فکر می کنم اینقدر چاق می شدم که از در این لوکیشن نمی توانستم رد بشوم. دلم می خواست اینقدر چاق شوم که نهایت ندارد. هیچ وقت خودم را وزن نمی کنم. الان هم نمی دانم چند کیلو هستم. به خاطر بازیگری دلم می خواهد بدنم را نگاه دارم. چون کارگردان ها نقشی که دوست داری را نمی دهند. خیلی خسیس هستند. باید ویترین درست باشد تا نقشی که دوست داری را بدهند.شیوه غذا خوردنم همان شیوه ای است که حالم خوب شد. کم خوری و آهسته خوری خیلی حالم را خوب کرد.
این بازیگر افزود: من و خانم گلاره عباسی در کلاس های بازیگری آقای امین تارخ هم کلاسی بودیم. کلی از او یاد گرفتم. من همش فکر می کنم ما در سخت ترین کارها هم باید با هم عشق کنیم. ما باید کیف کنیم تا مردم هم خوشحال باشند. من فکر می کنم خاطره تیراندازی پدرم را که هر وقت عصبانی میشد تیر هوایی در می کرد، جایی تعریف کرده بودم که محمدرضا هدایتی در یکی از کارهای مهران مدیری آن را اجرا کرد. هر وقت می دیدم یاد پدرم می افتادم.از کرونا نمی ترسم و اصلا حسابش نمی کنم. موارد بهداشتی را رعایت می کنم ولی از آن نمی ترسم. فکر می کنم با من کاری ندارد. چون هدف ها و کارها و آرزوهای زیادی دارم که انجام نداده ام. احساس می کنم با من کاری ندارد. البته به شدت موارد را رعایت می کنم. هر سال به شهرمان می رفتیم و خانواده را می دیدم. همسرم دختر دایی ام است و ما بنابراین کلی خرید و برنامه ریزی داریم برای سفر عید از خرید سوغاتی تا برنامه ریزی برای رفتن، ما کاملا آماده رفتن بودیم که کرونا آمد.
قائدی توضیح داد: هدف هایم برای خودم است. اما آرزوهایم برای خودم نیست. با اینکه سر فیلمبرداری همه از من عاصی هستند و شلوغ می کنم و می خندم در خلوت خودم آدم گریه کن و به شدت احساساتی هستم. نمی دانم چرا چند وقت است دم گریه هستم و بغض عجیبی دارم. همین الان هم اگر ادامه بدهم شاید حالم خراب شود. حالم خوب نیست. شاید ربطی به آرزویم دارد. آرزوهایم عمومی است. دلم می خواهد مردم جهان حالشان خوب باشد. احساس می کنم روزهای خوبی نیست. خیلی به حقوق هم تجاوز می کنیم و به راحتی بی احترامی می کنیم. هر روز که بیدار می شویم یک جنگی در یک جای جهان راه افتاده است و اتفاقات ناگواری افتاده است که به شدت حالم را بد می کند. یکی از آرزوهایم این است که آدم ها به خودشان اجازه ندهند بدون اجازه وارد حریم دیگری شوند. مثل کرونا بترسند از اینکه حق کسی را بخورند. آرزویم این است آن آدم با تمام وجود بترسد. معتقدم هستم و آن روز را می بینم. چه کسی باورش می شد چنین ویروسی بیاید و دنیا را کن فیکون کند. من معقتدم به همین راحتی این اتفاقات می افتد. آرزوی دیگرم این است که اینترنت و فضای مجازی نباشد. از وقتی فضای مجازی آمد آدم ها خودشان نیستند.
این بازیگر اظهار کرد: در فضای مجازی بی دلیل به من فحش می دهند. در اینستاگرام به من دایرکت می دهند که فکر می کنی چه کسی هستی. به خداوندی خدا بدون مسئله ای برای او زدم اگر کاری کردم شما ناراحت شدی عذر می خواهم. الان بعد از ۲ماه هنوز برایم می زند که من هنوز خجالت می کشم. آدم ها پنهان شده اند و در فضای مجازی از راه دور سنگ می اندازند. رخ به رخ این کار را نمی کنند. من بچه بودم برادرم خارج از کشور زندگی می کرده است. فاصله سنی ما خیلی زیاد است. ما از ده مان مسافت زیادی می رفتیم و مادرم غذایی درست می کرد و سوار لندرور می شدیم و در جاده خاکی یک ساعت و نیم می رفتیم تا برسیم به مرکزی که مخابرات داشت. مادرم سفره را پهن می کرد و من و پدرم می نشستیم زیر یک درخت و یک نفر می آمد و میگفت هنوز نگرفته. مراسمی بود. پدرم داد می زد تا صدایش برسد. آنجا اگر سر هم می بردند کسی متوجه نمیشد چون همه داشتند داد می زدند تا صدایشان به خارج از کشور برسد. دیالوگ هر هفته من با برادرم و خانواده اش این بود که خوبم و سلامتم و می گفت چیزی لازم نداری و می گفتم نه. هر هفته با یک سیستم آنالوگ با یکدیگر ارتباط می گرفتیم و لذت هم می بردیم. به حریم هم تجاوز نمی کردیم. گوگل آمد که به من و شما ضربه بزند تا من فقط تیتر یک کتاب را بخوانم و بعد پزش را بدهم. که امشب که می خواهم کتاب بخوانم در مورد این شخصیت چه می دانم. دو خط بس است. آن زمان باید می رفتم کتابخانه و می خواندم. ما باید اول فرهنگ استفاده از یک وسیله ای را بدانیم. دوستی که نشسته است و راحت می رود در صفحه یک فوتبالیست یک جور دیگری است و احساس مالکیت می کند. من به دلیل ترافیک و هیاهو خارج از تهران زندگی می کنم.
او در پایان گفت: الان که کلی فشار روحی و روانی روی من است.کارم تعطیل شده، روابطم با خانواده ام قطع شده است و صاحبخانه رویم فشار می آورد اما یک چیزی هست به نام بچه که باید حواسم به او هم باشد. او قلبش کوچکتر است و باید بیشتر به او توجه کرد. به بچه ها عشق بدهیم بهتر حرفهایمان را گوش میدهند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: اینترنت بازیگر سینما تلویزیون خانواده فضای مجازی فکر می کنم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۲۳۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...